یادداشت پانزدهم-واما عشق!
جمعه 8 بهمنماه سال 1389 09:38
سلااااااااااااااااااااام دیروز یکی از بهترین روزهای زندگیم بود. رفتیم پیش آقای دکتر واسه سری دوم تست سلامت. قربون فینگیلم بشم همه چیش خوب رشد کرده بود. آقای دکتر هم خیلی با حوصله همه چی رو واسه همسری توضیح میداد و بهش نشون میداد. چون من دید نداشتم به مانیتور . یعنی داشتم میمردم که فینگیلی رو ببینم. مخصوصا وقتی همسری...